Donnerstag, 14. November 2013

اسلام در آلمان


اسلام در آلمان

این روزها مسلمان بودن در اروپا به ویژه در آلمان فقط موجب درد سر میباشد همه جا حرف از بی فرهنگی و بیشعوری قشری از جامعه است که به قدری در افکار ارتجائی و قرون وسطایی خود غرق هستند که قادر به زندگی در اروپای قرن بیست و یکم نیستند
تمام برنامه های رادیو تلویزیون و مقالات روزنامه ها بخش های اختصاصی در مورد زندگی مسلمانان در حواشی مختلف دنیا دارند و حتی در بعضی برنامه ها شروع به تفسیر آیات قران هم میکنند و سعی در قانع کردن افکار عمومی دارند که در واقع قوانین اسلام قابل انطباق با حکومت های دموکراسی غربی نیست و کسانی که مایلند در غرب زندگی کنند باید این قوانین را فراموش کنند و به جای ان کتاب قانون اساسی کشور را بخوانند و بفهمند و به ان قسم بخورند و از ان حمایت کنند
جالب توجه این ست که مسلمانان در آلمان اکثریت اهل کشور ترکیه میباشند و بعد از جنگ دوم جهانی برای باز سازی کشور با دعوت دولت آلمان به این کشور آمدند .
سالها از این مردم به عنوان کارگران مهمان نام برده میشد ،و دولت آلمان فکر میکرد که وقتی دوران بازسازی تمام شود و کشور به آبادی و برکت برسد ،میتواند آنها را به کشور خود بازگرداند اما این تنها یک خیال بود و هیچوقت جامه عمل نپوشید و به تازگی روز بروز به تعداد قبرستانهای مسلمانان در کشور آلمان افزوده میشود یعنی این که این افراد حتی حاضر هستند که در این کشوربمانند و بمیرند و به خاک سپرده شوند
دولت آلمان موقعیت و موضوع کارگران دعوت شده را هیچگاه به طور جدی در نظر نگرفت و حتی برایش مهم نبود که این کارگران راغب به یاد گرفتن زبان آلمانی نبودند ،چرا که در محلهای مخصوص خود مانند گتو زندگی میکردند و به سرعت فروشگاه های مختلف مانند بقالی و قصابی با ذبح اسلامی هم درست کردند که دیگر برای خرید و فروش هم احتیاجی به به یاد گرفتن زبان آلمانی نداشتند ،بنابر این جامعه ای موازی با جامعه آلمان به صورت جوامع اقلیت ها ی خارجی تشکیل شد
سالها از دعوت کارگران خارجی میگذرد و نسل سوم خانواده های خارجی در آلمان در حال رشد و نمو میباشد و هنوز اثری از سر و سامان دادن به وضعیت آنها دیده نمیشود ،چرا که جامعه آلمان حاضربه قبول کردن این افراد به عنوان همشهری و هموطن نمیباشد ،البته که همه این مسائل هیچگاه آنچنان به درجه اهمیت نرسید ند که ساعتی را در پارلمان به ان اختصاص دهند و درباره ان به بحث و گفتگو بپردازند یا اینکه برنامه های فرهنگی و مذهبی تهیه کنند و مردم را در زمینه های مختلف روشن کنند ،تا اینکه چند روانی و متعصب مذهبی هواپیمایی ربودند و با ان داخل برجهای دوقلو شدند و از این تاریخ پروژه جهان هستی دگرگون شد و مخصوصأ زندگی مسلمانان در اروپا موضوع بحث و جدل همگان روی هر میزی پهن شد
اگر مسلمانان را با توجه به آیه های قران بسنجند در هر مسلمانی انرژی نهفته تصادم با ساختمان
های بلند وجود دارد ،در واقع مسلمانان روزی ۵ بآر پایین و بالا میشوند و از خدا درخواست چند ساعت تمرین با هواپیمای مسافر بری میکنند ،اما انصاف را نباید کنار گذاشت اگر به تاریخ صد ساله اخیر بنگریم در صحنه های جهانی بخصوص جنگهای بزرگ و حوادث نفرت انگیز و ضد بشری خصوصا بمب اتم و عواقب ناشی از ان مسلمانان کمترین نقشی را در ان بازی میکنند و در واقع هیتلر و طرفدارانش هم وقتی یهودیان را به مسلخ اتاق های گاز میبردند ،تاییدیه کتبی پاپ رهبر کاتولیک های جهان را در جیب خود داشتند و با تمام این عملکردضد انسانی و وحشیانه که نظیرش در تاریخ وجود ندارد وبه راستی که ویژگی حادثه هولوکاست این است چرا که نظیر این قتل عام در تاریخ تنها یکبار صورت گرفته ، با این همه هیچکس به این اندیشه نیافتاد که شاید مسیحیت سبب و موجب ان است و بر عکس صدای زنگهای کلیسا بلند تر شد
در آلمان قانونی از تصویب مجلس گذشت که به موجب ان در مسا جد می باید به زبان آلمانی دعا
خوانده شود و امامان مساجد باید به زبان آلمانی مسلط باشند در حقیقت المانها میخواهند بدانند که به زبان عربی چه چیزی گفته میشود و مضمون این دعا ها چیست ؟شاید مثلا فکر میکنند که آیه های قران به این ترتیب است که
به نام خداوند مهربان
ای کسانی که خدا را میجویید به کمر های خود نارنجک ببندید و به مناطق پر جمیعت بروید و خود را منفجر کنید براستی که الله با انفجاریون است و در ضمن شما صعود را یاد بگیرید و من خود فرود آمدن را به شما خواهم آموخت
به نظر خنده دآر است اما این واقعیتی تلخ است که در برخورد دولتهای اروپایی با اسلام و مسلمین وجود دارد و هر چه سریع تر باید در باره ان بحث و جدل شود و با آموزش صحیح به ان پایان داده شود

ادامه دارد 

Montag, 11. November 2013

رابطه ایران و آلمان و نازی اباد

رابطه رژیم ایران با نازی اباد

قدیما وقتی دنبال نقطه عطفی در رابطه کشور عزیزمان با کشور آلمان میگشتم ،معمولا ساختمان های بلند و استوار میدان توپخانه و ساختمان راه آهن و پل ورسک در شمال ایران جلوی چشمام میامد و حرفهای مردم که آنها مردمان کاریی هستند و اگر چیزی بسازند برای تمام عمر کار میکند ،و بعضی از مردم که مساله را سیاسی میدیدند از رابطه رضا شاه بزرگ و ،حکومت آلمان در زمان هیتلر ،دیکتاتور بزرگ میگفتند در ضمن نباید فراموش کرد که محله نازی اباد هم در تهران به همت حزب نازی یعنی همان ناسیونال سوسیالست های افراطی به این نام بنا شده است
این روزها که من حدود ۱۰ سال است که در کشور آلمان اقامت دارم ،موضوع برایم به طرز دیگری مطرح میشود ،و باید بگویم که دید عمیق تری نسبت به ان پیدا کرده ام ،و بسیاری از حقایق برایم روشن شده است ،مثلا چرا آخوند های رژیم اسلامی اینقدر به آلمان علاقه دارند ؟ البته که جواب را باید در عمق مساجد بزرگه هامبورگ و فرانکفورت و اشتوتگارت جستجو کرد ،مکان های که ظاهرا برای عبادت ساخته شده ولی عملا و در واقعیت دنیایی محل انجام معاملات اقتصادی و گاه گاهی سیاسی و بیشتر مورد ها هم جنایی میباشد
باید اعتراف کنم که در تمام زندگیم هیچگاه اینقدر به مسلمانان و اسلام نزدیک نبودم مانند این روزها در آلمان ،حتی تعداد حزباللهی های دو آتشه و خطری در شهر هامبورگ بیشتر از محل زندگی من در تهران میباشد ،و جالب اینجاست که این افراد اینجا دارای قدرت بیشتری هستند و با گستاخی بیشتر به داخل زندگی خصوصی مردم هجوم میبرند ،و از احساس غربت به عنوان دستاویزی برای روجوع به دین و مذهب و فاصله گرفتن از جامعه به قول ایشان فاسد و مادی سوء استفاده میکنند
آلمان ها در کشور های عربی مورد علاقه مردم هستند ،و در کشور هایی چون ژاپن و افغانستان و ایران و حتی چین مورد احترام بسیار هستند و در پشت این همه علاقه متاسفانه سالها حکومت ناسیونال سوسیالیست هیتلر خفته است
در واقع این کشور ها به آلمان احترام میگذارند به خاطر نبرد سهمگین او با نیروهای امریکا و انگلیس ،و بسیاری از مردم این کشورها هنوز جایگاه خاصی برای دیکتاتور بزرگ هیتلر قائلند
و عملکرد شان درست مانند نیروهای راست افراطی در اروپا و امریکا میباشد ،بسیاری از آنها کشتار دسته جمعی بی رحمانه یهودیان در اتاق های گاز را کتمان میکنند و مانند ریاست جمهوری سابق ایران کلا هولوکاست را انکار میکنند ،و احساس همدردی با مردم شهر های بمباران شده آلمان بخصوص درسدن و هامبورگ میکنند
در واقع تمام ماجرا به اینجا ختم نمیشود چرا که دولت آلمان تلاشی برای از بین بردن این سوء تفاهم ها نمیکند و سرمست و ملول از چپاول دلار های نفتی و فروش کالا های تجارتی خود در این کشور ها میباشد و برای رسیدن به این هدف حتی حاضر به انجام هر معامله و زد و بند پشت پرده ی میباشد حتی اگر این معاملات سبب ایجاد ضرر های زیاد به مردم این کشور ها باشد و به قیمت جان عده ای بیگناه تمام شود
از طرف دیگر برای انجام مسولیت خود در قبال سازمان های حقوق بشری مجبور به پذیرش مردمی میباشد که در اثر فشار های سیاسی و مذهبی و قبیله ای مجبور به ترک میهن خود میباشند در حقیقت از میهن خویش رانده میشوند و به اروپا و امریکا میایند که در میان این افراد میتوان نفوذیهای رژیمهای دیکتاتور ماب را هم دید ،و جالب اینکه برخی مسلمانان دو آتشه و فناتیک که از دست حکومت های دست نشانده امریکا هم فرار میکنند در میان این افراد هستند ،فکر کنید که عجب اقلیت غریبی در آلمان زندگی میکنند

ادامه دارد   

Sonntag, 10. November 2013

یک شغل راحت و جوان ترک

یک شغل راحت و جوان ترک


برف سنگینی که شب گذشته باریده تمام فضای شهر را سفید کرده است درختان کنار خیابان پوشیده از برف شده اند و ماشین های برف پاک کن در حال پخش کردن برف خیابانها هستند مردم شهر به تدریج از خانه ها بیرون میایند و شگفت زده شروع به پاک کردن شیشه های اتومبیل های خود میکنند .
امروز روزی است که هیچ کس به موقع به محل کار خود نمیرسد و بچه ها با شوق زیاد به اخبار رادیو ی محلی خود گوش میکنند شاید که خبر تعطیلی مدرسه ها را بدهد و آنها بتوانند به راحتی به بازی و تفریح در برف بپردازند
پسر جوانی با احتیاط در بالکن آپارتمان خود را باز کرده و از میان ان به مشاهده محیط اطراف پرداخته است این جوان که مهمت نام دارد حدود ۲ سال است که تنها در گوشه ای از شهر کولن در آلمان زندگی میکند پدربزرگ و مادر بزرگ او سالها پیش که آلمان دوران بازسازی بعد از جنگ را شروع کرده بود از شمال آناتولی برای کار به آلمان دعوت شده بودند و اکنون خود را برای بازگشت به کشور خود آماده میکردند که دوران پیری خود را در ترکیه بگذرانند
اما برای مهمت این موضوع اهمیت زیادی نداشت حدود ۵ سال است که پدر خود را از دست داده و مادرش هم به جرم قتل در زندان است ،مهمت مادر خود را بخشیده است و انتظار برگشت او را دارد ۵ سال در زندان مدت زیادی است برای زنی که برای دفاع از خود و خانواده اش ،مردی را میکشد
صدای در آپارتمان بلند میشود و مهمت در بالکن را بسته و به طرف در میرود و ان را باز میکند ،همسایه روبروی که زنی میانسال و قد بلند با موهای طلایی میباشد ،با آرایش غلیظ صورتش و دامن کوتاه قرمز رنگ جلوی در ایستاده و سلام میکند
زن میانسال آلمانی آنجلا نام دارد و چند ماهی است که با مهمت آشنا شده است و صبح ها بعد از رفتن شوهرش به سراغ مهمت میآید که با هم قهوه ای بنوشند و گپی بزنند
آنجلا که ان روز مهمت را ناراحت میبیند میپرسد چی شده چرا دمقی ؟چه اتفاقی افتاده ؟
چیزی نیست به مادرم فکر میکنم ،مهمت جواب میدهد
آنجلا که از جریان مادر مهمت آگاه است ،و حتی در مورد ان در روزنامه های محلی مقالات زیادی خوانده است سعی میکند قوت قلبی به مهمت بدهد و او را امیدوار کند
میدونی چیه هیچکس فکر نمیکرد که اینجوری تمام شه و تمام ان روزها و امیدها و زحمتها و بیخوابیها و کار کردن های از شب تا صبح ،از صبح تا شب توی معادن زغال سنگ ،آخرش اینجوری تمام بشه ،هیچ جوری نمیتونم باور کنم ،راستش را بخواهی پدر بزرگه من مزرعه بزرگی در شمال آناتولی داشت و تا به حال از ده خود بیرون نرفته بود ،مزرعه بزرگی که رنگ زمینش طلایی و رنگ آسمانش آبی بود ،طلا رنگ شاخه های گندم بود که تا چشم کار میکرد روی زمین کشته شده بود
مرد جوانی که برای کسب مخارج ازدواجش مجبور به ترک آب و آبادیش میشود و وارد محیطی میشود که بعد از ان هرگز گندم تازه را بو نخواهد کرد
مزرعه سبز و آفتاب آناتولی و شاخه های طلایی گندم اثری بی رنگ روی قاب عکس چوبی انداخته بوده که پدر بزرگ درون اتاق زیر شیروانی بر روی دیوار آویزان کرده بود و چهره مردی خندان که ساقه های گندم را در بغل داشت و به افق نگاه میکرد ،تمام خاطرات پدر بزرگ در این عکس بی رنگ پنهان شده بود .
معدن زغال سنگی در غرب کشور آلمان محل کار تازه پدر بزرگ شد و با هر پله که در داخل معدن پایین میرفت پرده تاریکی قلبش را هم فرا میگرفت و خاطرات سبزش تنها امید روشنی بود که پدر بزرگ را به آینده امیدوار میساخت و با گذشت ماه ها یکی بعد از دیگری ،کار و اندوختن پول به قدری روی او اثر گذاشته بود که زندگی را ،فراموش کرد حتی به نامه های دختر لپ گلی که نافش را به اسم پدر بزرگ بریده بودند هم اعتنایی نمیکرد ،تا اینکه ان دختر دهاتی مجبور به ترک محل اندگی خود شد و به پدر بزرگ پیوست و به مراسم عروسی ساده ای راضی شد
زندگی پدر بزرگ در محیط کوچکی میگذشت و دختر لپ گلی روزها را درون خانه میگذراند و انتظار بچه اول را می داشت و روزهای آخر هفته را شاید اگر پدر بزرگ بیکار میشد ،درون قهوه خانه ای که ترکها در آنجا جمع میشدند میگذراند
باورت میشه که من نوه یک همچین مردی هستم ؟مردی که سالهای سال در آلمان زندگی کرده از دوران نوجوانی تا
حال حاضر و هنوز رابطه ای با یک خانواده آلمانی ندارد و هیچوقت احتیاجی به یاد گرفتن زبان آلمانی پیدا نکرده است
میخواهی چیکار کنی؟ آنجلا سوال کرد
مهمت جواب داد
از هفته دیگه توی یک شرکت تهیه و توزیع فیلم های سکسی کار میکنم یک شرکت که زیاد معروف نیست اما دیروز که برای معرفی رفته بودم ،از من و دونفر دیگر خواستند که هر چه زودتر کار را شروع کنیم
آنجلا خوشحال شد و گفت دیدی بهت نگفتم که تو میتونی که این کار را بکنی اما اما قول بده من رو فراموش نکنی
مهمت گفت چطور میتونم تورا فراموش کنم بدون تو چگونه میتونستم این چند ماه را زندگی کنم ؟این را گفت و دست آنجلا را گرفت و به طرف اتاق خواب رفت
من هرچی بلدم از تو یاد گرفتم آنجلا و از تو واقعا ممنونم البته که میدونی توی این برانچ ،روابط خیلی مهمه و دوست تو هم که در مجله پورنو کار میکنه با تلفنی که کرد کمک بزرگی بود و آخر هم که شانس خدا دادی من هم بود که من را از دیگران کمی متمایز میکرد بهت قول میدم اولین فیلم من که در بازار راه پیدا کند یک کادوی زیبا و گران برات میخرم
متشکرم مهمت احتیاجی نیست ،بیا تو رختخواب و نشون بده که چقدر با استعداد هستی و شروع به خنده کرد


روز اول کار من شد و من با ذوق و شوق بی نظیری به کار مشغول شدم عجب کاری ،فقط با دخترها و زنها لاس زدن و تو رختخواب کشتی گرفتن بهتر از این نمیشه خدایا به امید تو سر راه هرچی میشد شکلات و باقلوا خوردم ،در ضمن جیبها م رو هم پر از خرما کردم که در وقت استراحت بخورم ،ای وای پسته یادم رفت ،مهم نیست فردا میارم

نمیدانم چه وقتی است هوا تاریک شده و درون ترن شهری نشسته ام از خستگی چشمام رو هم میوفته ،دستی به صورت میکشم انگار زیر چشمام گود شده هرگز فکر نمیکردم که اینکار اینقدر ساخت باشه ،نه این کار من نیست ،اینقدر بی احترامی را نمیتونم تحمل کنم این حرفهای کثیف که از دهانشان بیرون میآید و این همه دختر جوان که هنوز به بلوغ فکری نرسیده اند و چون رانندگی میکنند فکر میکنند که همه چیز را میفهمند و متاسفانه برای ۲ یا ۳ هزار یورو تن به هر کاری میدهند در وجود من نیست که این همه بدبختی را ببینم و تنها به فکر سکس و حال و حول باشم هر چی باشه من یک بچه مسلمون هستم هر چی باشه من نوه بیوک آقا هستم که یک ایالت به او احترام میگذآشت نه امکان نداره این روز اول و آخر من بود ،ستاره شدن و روی جلد پلی بوی رفتن تو سرشون بخوره من در همون معادن زغال سنگ کار میکنم و پول از بازوانم در میارم و تازه مطمئن هستم که تا چند سال دیگه در آلمان این شغل های جهنمی از بین خواهد رفت و اینشالله قوانین شریعت جای ان را خواهد گرفت ،من شک ندارم با این همه همشهری من که اینجا زندگی میکنند و ماشالله آمار تولید مثل آنها حداقل ۵/۶ بچه در هر خانواده میباشد تا چندین سال دیگه اینجا یک کشور اسلامی را پایگزاری میکنیم

پاشو آقا داری خواب میبینی پاشو به آخر خط رسیدی
آقا تورو خدا بگذار بخوابم نمیدونی چه خواب شیرینی بود

ادامه دارد